دفتر یادداشت دختر خاکستری

دختری از جنس ققنوس که نه سیاه است نه سپید

دختری از جنس ققنوس که نه سیاه است نه سپید

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

دو هفته پیش یه امتحان میانترم  سخت داشتم ک کنسلش کردم یه تنه ...و انداختمش واسه دو هفته بعد ک امروز باشه .... دیشب تا صب بیدار بودم و میخوندم در حالی ک دیروز از 7 صبح تا 7 شب کلاس داشتمو و از خستگی جنازه بودم بیشتر از اون استرس و فشار روانیش خستم کرده بود، کل این درس لعنتی حفظی بود ...منم ک متنفرم از درسای تماما حفظی و عزا گرفته بودم ...

ینی درواقع یه ماه ذهنم درگیرش بود و امروز بالاخره تموم شد ... 

الان انگار یه بار  گنده از رو دوشم برداشته شده و حس سبکی دارم ..

از ساعت 4 تا 8 شب خوابیدم و الان سرحال و قبراق (غبراغ؟قبراغ؟غبراق؟!!!) نشستم چایی میخورم و اهنگ گوش میدم  و منتظرم تا فیلمی ک دانلود کردم  تکمیل بشه دانلودش و بعد ببینمش ... 

این حس سبکی و رهایی و بیخیالی رو بعد یه مدت فشار کاری و درسی و روانی واستون ارزو میکنم :))))

بچه های دانشگاه میگفتن کتابخونه دانشگاه و خوابگاها نت داره منم دوساعت زودتر از شروع تایم کلاسم اومدم دانشگاه خیر سرم فکر کردم کتابخونه نت داره... به اذن خدا نت اینجاهم قط شده و من مث ادم معتادی ک تو ترکه  استخون درد گرفتم و  نشستم دارم مگس کیش میکنم  :)) 

مگ قرار نبود تا امروز وصل بشه؟چی شد پس؟:(

اخرشم نتونسم دووم بیارم 

بلاگفای لعنتی قط شده ... قبلا واسه روز مبادا توی بیانم یه وبلاگ درست کردم چون میدونسم بلاگفا گاهی وقتا گند میزنه 

الانم ازین تصمیمم خشنود و خوشحالم ..

هرچقد منتظر موندم ک نت وصل بشه و وبلاگم بالا بیاد دیدم زهی خیال باطل ...

هرچند خیلی بلد نیستم با بیان کار کنم و بلاگفا فضای ساده تری داره 

ولی تصمیم گرفتم کلا از اونجا کوچ کنم و بار و بندیلمو بیارم همینجا:((

داشتم خفه میشدم قشنگ ...